حجم محدود

نظرات- مقالات - خاطرات شخصی شخصی

حجم محدود

نظرات- مقالات - خاطرات شخصی شخصی

مرگ موش

روز های اول : نمیدونستم چیم  چون تازه به دنیا اومده بودم.

روزهای دوم:‌ فکر میکردم گربه ام چون مامانم خیلی منو لوس کرده بود(بابامم بدتر).

روزهای سوم : فکر میکردم شیرم چون نمرم از همه بهتر میشد!!!

روزهای چهارم : فکر میکردم خرگوشم چون کنکورم توپ شده بود.

روزهای پنجم : فهمیدم که موشم تازه شاید بدتر چون دانشگاه داشت سوسکم میکرد.

هنوز روزهای بعدی رو ندیدم اگر دیدم خبرتون می کنم.

قربون شما .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد